خصوصیات یک مدیر موفق چی میتونه باشه؟
تعریف مدیریت
برای واژه مدیریت تعریف های بسیار زیاد و مختلفی ارائه شده .مدیریت یعنی کار کردن به وسیله افراد و گروهها برای تحقیق هدف های سازمانی.
به عبارت دیگر مدیریت عبارت است از دستیابی به هدف های سازمانی از طریق هدایت و رهبری.
مدیریت یعنی گرفتن کارهای انجام شده دیگران، اگر داستان آقای پت کریگان مدیر عامل شرکت جبرال موتور را بخوانید حتماً بهتری این ماجرا را متوجه میشوید.
پت کریگان مدیر موفق و سابق یک مدرسهی ابتدایی که بعدها به سِمت مدیریت کارخانهی تولید قطعات جنرال موتورز رسید، میگوید: «من هیچ وقت قطعهای نساختهام، و هیچ برنامهای برای این کار ندارم. این شغل من نیست.شغل من ساختن محیطی است که در آن قطعهسازان بتوانند قطعاتی سالم بسازند که از نظر قیمت، رقابتی باشد و همچنین به کار خود افتخار کنند. لازم نیست من حتماً بدانم که ساختن یک قطعه چه ارتباطی با این موضوعات دارد.
بیشتر بخوانید: دیجیتال برندینگ و اهمیت آن برای کسب و کار ها
تفاوت مدیر موفق و رهبر:
در مدیریت برنامه ریزی و بودجه بندی داریم و در رهبری تعیین جهت
در مدیریت سازماندهی و مدیریت منابع انسانی داریم و در رهبری همسو کردن افراد
مدیریت کنترل سازمان را بر عهده می گیرد و مشکلات را حل می کند و رهبری به سازمان انگیزه می دهد.
خصوصیات یک مدیر موفق
برخورداری از ویژگیهای شخصی به بهتر شدنِ شما و تعاملاتتان با دیگران کمک میکند و از شما مدیر موفقی میسازد که دیگران برای آن احترام قائلند و از پیروی کردن از او احساس رضایت میکنند.
برخی از این ویژگی ها عبارت اند از:
آرامش:
به عنوان مدیر موفق، نمی توانید زمانی که فشار بر روی شما است استراحت کنید. یک مدیر موفق در مواجهه با سختیها ناامید نمیشود و تواناییِ آرام ماندن در شرایط بحرانی حفظ میکند و سعی میکند که اوضاع را سر و سامان بدهد. مدیر مانند یک فرمانده در میدان نبرد است. یک فرمانده خوب هیچ وقت هیجانی با مسائل اطراف خودش رفتار نمیکند، تلاش میکند که در کمال برنامه ریزی درست را انجام بدهد.
یکی از رمزهای مدیران موفق دنیا، همین فاکتور آرامش در آشوب است. وقتی که همه سرشان گرم آشوب است، آنها از آب گل آلود ماهی خودشان را میگیرند.
یک مدیر موفق آرامش خودش را تحت هر شرایطی حفظ میکند و از کوره در نمیرود
خود انگیزشی:
خود انگیزشی، انگیزه راه اندازی مجدد و مسئولیت پذیری شما را بالا میبرد. دو موردی که نباید هیچ وقت در لیست مهارتهای مدیریت آنها را فراموش کرد. موفقیت مال کسانی است که انگیزه موفق شدن را دارند. پس بالا بردن انگیزه در موفقیت ما نقش اساسی دار. پس تمام تلاشتان را بکنید تا انرژی بدهید و انرژی دریافت کنید؛ انگیزه بدهید و انگیزه بگیرید
قابلیت اعتماد:
به عنوان یک فرد باید قابل اعتماد باشید، مافوق ها و زیردستان شما باید بدانند که می توانند روی شما حساب کنند، افراد یک سازمان باید بتوانند به شما تکیه کنند، زمانی که دیگران شما را به عنوان یک فرد غیر قابل اعتماد بشناسند، هیچ وقت از شما کمک نمیخواهند و از صمیمی شدن با شما میترسند. چرا که فکر میکنند روزی شما به آنها آسیب خواهید رساند. حتی باعث میشود که مافوقهایتان از ادامه همکاری با شما منصرف شوند. مدیریت مستلزم محبوبیت است، پس با انجام ندادن برخی از کارهای ساده اعتبار خودتان را حفظ کنید.
صداقت:
بدون صداقت، هیچ اعتمادی وجود ندارد! فکر می کنید بدون اعتماد، چه چیزی می تواند وجود داشته باشد؟ ارتباط صادقانه به یافتن موانع کمک کرده، جهت مشخصی را فراهم و به کارمندان اجازه می دهد تا اعتماد بهتری به رهبر و شرکت خود داشته باشند. یکپارچگی باید همراه با صداقت باشد، زیرا این دو ویژگی دست به دست هم می دهند و مکمل هم می باشند.
توانایی دادن مشاوره به کارکنان و تأمین منابع:
مدیران تلاش می کنند کارمندانی را استخدام کنند که در پست فعلی خود، از قبل مهارت داشته باشند. به ندرت یک مدیر به کارکنان خود نحوه انجام کار را می آموزد، آنها وظیفه دارند کارمندان را با شرکت و فرهنگ آن همسو کنند. مدیرانی که مربی خوبی نیز هستند، بر روی توسعه افراد نیز کار می کنند و بر روی انجام کار متمرکز هستند. آنها اطمینان حاصل می کنند که جلسات منظم خصوصی با هر یک از اعضای تیم دارند و آنها را تشویق می کنند تا به جای تمرکز مداوم بر انجام کار، راه حل هایی را نیز برای مشکلات موجود ارائه دهند.
هنگامی که یک مدیر برای اجرای موفقیت آمیز نقش کارکنان، نقش یک کوچینگ را ایفا می کند؛ کارکنان بسیار تواناتر شده، در صورت لزوم تمایل بیشتری به کمک گرفتن دارند و بهتر می توانند خطاها و مشکلات را تشخیص داده و تصحیح کنند. در این صورت مدیران مجبور نیستند خودشان مسائل را کشف و به تنهایی حل کنند.
خودآگاهی :
مهمترین مهارتی که امروزه یک مدیر موفق می تواند داشته باشد، خودآگاهی است. شاید ساده به نظر برسد، اما فقط به این دلیل که شخصی مقامی دارد، بدین معنی نیست که او به طور شهودی و غریزی می داند چگونه مردم را هدایت کند. مدیریت و رهبری مستلزم یادگیری و درک این نکته است که انگیزه کارمندان می تواند متفاوت باشد و آنچه شخصاً یکی را هدایت می کند ممکن است دیگری را تحریک نکند. مثلاً یک مدیر ممکن است تصدیق عمومی را دوست داشته باشد، بنابراین در یک جمع عمومی با حضور تعداد زیادی از افراد حاضر، به کارمندان خود پاداش دهد. ولی شاید افرادی در این تیم حضور دارند که روش بسیار متفاوتی را ترجیح می دهند مثلا یک اس ام اس تقدیر و تشکر از طرف مدیر! رهبران باید به یاد داشته باشند که انگیزه هر کسی متفاوت است.
تمایل به یادگیری آنچه کارکنان نیاز دارند:
همه ما دو نوع نیاز عملی و شخصی داریم. نیازهای عملی ما راهی برای ردیابی پیشرفت و توافق بر روی سطح عملکرد است، در حالی که نیازهای شخصی ما احساس ارزشمندی، مشارکت و پشتیبانی است. هر مدیر موفق که این موضوع را درک کند و به نیازهای هر کارمند توجه نماید، یک مدیر خارق العاده خواهد بود.